آیت الله شیخ یحیی انصاری شیرازی رضوان الله تعالی علیه

طبقه بندی موضوعی

دکتر مصطفی بروجردیخبر درگذشت عالم ربانی، استاد بزرگ فلسفه و عرفان اسلامی، حکیم زاهد مرحوم آیت الله حاج شیخ یحیی انصاری شیرازی قدس سره، برای اینجانب که سالهای متمادی از محضر پر برکت آن وجود ذی‌جود بهره‌مند بوده، خبری سخت تلخ و جانگداز است. اکنون که از میهن اسلامی دور و از فیض حضور در مراسم عروج روحانی این اسوة اخلاق و تقوی محرومم، ضمن عرض تسلیت به بازماندگان محترم و تلامیذ بزرگوار ایشان، با قلبی آکنده از اندوه،این وجیزة پراکنده را به ساحت قدسی وی تقدیم می‌کنم. روحش شاد و یادش گرامی باد.

یک دهان خواهم به پهنای فلک

تا بگویم شرح آن رشک ملک

کسانی که مرحوم استاد انصاری شیرازی را از نزدیک درک کرده بودند، اذعان دارند که این عالم ربانی مجسمة عفت و حیا، اخلاق و تواضع، حلم و خویشتنداری بود. او نه تنها با آموزش نکات دقیق فلسفی و عرفانی می‌کوشید شاگردان را با افقی متعالی از معارف آشنا سازد، بلکه با رفتار محجوبانة خود، آموزگار اخلاق و تربیت اسلامی بود. اکنون که دفتر خاطرات گذشته را در ذهن مرور می‌کنم با صحنه‌هایی شگفت مواجه می‌شوم که برای ثبت در تاریخ آموزش این مرز و بوم باید بیان شود.

مرحوم استاد انصاری شیرازی، علیرغم حضور جمع زیادی از طلاب و اصرار آنان، از رفتن بر فراز منبر تدریس خودداری نموده و ترجیح می‌داد همچون سایر تلامیذ، بر روی زمین بنشیند. او در تمام مدت تدریس، با ادبی مثال زدنی، دوزانو می‌نشست و به آموزش حکمت یا عرفان می‌پرداخت. این رفتار وی از آن رو بود که مبادا تدریس فلسفه، زمینه‌ساز غرور وی شده و او را از تهذیب نفس باز دارد. علاوه بر این، او از نگاه کردن به چهرة طلاب اجتناب می‌ورزید. یکبار از ایشان در این باره پرسیدم. فرمود شاید یکی از کسانی که امروز در جلسه حضور دارد، درس مرا نپسندد و قصد ادامة حضور نداشته باشد. من به صورت طلاب نگاه نمی‌کنم، تا اگر در بیرون با هم مواجه شدیم، خجالت نکشند!

بعد از پنج سال حضور در درس عمومی فلسفه که بر اساس شرح منظومة حکمت مرحوم حاج ملاهادی سبزواری بود، اجازه فرمودند تا در درس خصوصی عرفان که برای جمعی محدود در منزل تدریس می‌شد، خدمت ایشان برسم. وقتی در این جمع، در اتاقی کوچک حضور یافتم، اولاً دیدم که پایین‌ترین قسمت اتاق، محل جلوس ایشان بوده و دیگران باید در قسمت‌های بهتر بنشینند. از این گذشته، او خود را مقید کرده بود که هر روز کفش تلامیذ را جفت کند. حتی اگر ما می‌خواستیم خود، این کار را کنیم، باز هم آن را تکرار می‌کرد. معلوم بود که همة این رفتارها، هدفمند بوده و این استاد بزرگ می‌خواهد بطور عملی شاگردان را با مفاهیم اخلاقی مبارزه با غرور و عُجب، آشنا سازد.

از ویژگی‌های درس استاد انصاری شیرازی آن بود که در آغاز هر جلسه، نخست روایتی اخلاقی از یکی از کتاب‌های روایی انتخاب می‌کرد، آن را با دقت، همراه با سلسلة سند قرائت نموده، دقایقی پیرامون مفاد آن توضیح می‌داد و سپس بحث فلسفی خود را آغاز می‌نمود. در حین تدریس که مبتنی بر توضیح متن کتاب بود، از تشریح هیچ نقطه‌ای فروگذار نمی‌کرد. تلاش می‌کرد تا آخرین دقیقه به تدریس ادامه داده و لحظه‌ای کم نگذارد. در شروع درس نیز مقید بود رأس ساعت، آغاز نموده و عملاً نظم را به طلاب آموزش دهد. در حین تدریس با سماحت به شنیدن اشکالات و پرسش‌های طلاب می‌پرداخت و آنگاه با صدایی رسا می‌کوشید تا اشکال را برطرف کند. هیچگاه بدون مطالعه در جلسة تدریس حاضرنمی‌شد. شروح و حواشی متعددی را که بر متن درسی نگاشته شده بود، می‌دید و ملاحظات خود را نیز نسبت به آن‌ها در حین درس مطرح می‌ساخت.

درس حکمتی که او می‌آموخت، تنها قواعد و براهین خشک فلسفی نبود. ذوقیات نیز چاشنی همیشگی درس بود. او که خود ادیبی ارجمند و شاعری گرانمایه بود، برای هر مبحثی ده‌ها بیت شعر در حافظه داشت. گاه به مناسبت شعری از حافظ یا فردوسی و سعدی و… قرائت می‌کرد و آن را با مبانی فلسفی که مورد بحث بود، پیوند می‌زد. گاه نیز ظرائف و لطایفی از سخنان حکما و عرفا بیان می‌فرمود تا جلسة درس از نشاط نیفتد.

او محضر استادان زیادی را درک کرده و از خرمن دانش‌های گوناگون آنان آموخته و اندوخته بود. اما در این میان، تأثیر علامة فرزانه مرحوم آیت الله سید محمد حسین طباطبایی در شکل‌گیری شخصیت او بیش از دیگران بود. تا جایی که با یاد آن بزرگوار، بیدرنگ حالش منقلب و آهی از سر فراق بر می‌آورد. خاطرات بسیار زیادی از آن حکیم عدیم‌النظیر داشت و گهگاه برای خواص تلامیذ خود نقل می‌فرمود. بویژه از جفاهایی که در حوزة قم بر او رفته بود، و برخی از رفتارهای جاهلانه خاطرات تلخی داشت.

او که روحی آزاد و ظلم‌ستیز داشت، در جریان مبارزات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، به همراه جمعی از روحانیون و مدرسان با امضای اعلامیه‌ها و سخنرانی‌های متعدد از رهبری مرحوم امام خمینی(ره) حمایت کرده و به همین جهت با دستگیری مواجه شده و سالیانی از عمر خود را در شهر بم در تبعید بسر برده بود. در برخی از اشعار خود، به ماجراهایی که در آن دوران بر او رفته اشاراتی دارد.با این همه، پس از پیروزی انقلاب اسلامی جز تدریس در حوزة علمیه و استمرار سنت فیلسوفان، هیچ علاقه‌ای نداشت. او از اینکه فضای فلسفی در حوزه، نسبت به دهه‌های قبل، بازتر شده، خرسند بود و رسالتی جز تبیین اندیشه‌های حکمی برای خود قائل نبود.

مرحوم آیت الله انصاری شیرازی از مدرسان برجستة فلسفة اسلامی بود که سنت تدریس فلسفی را بر اساس وفاداری به متن مکتوب و با لحاظ شروح و حواشی توضیحی یا انتقادی ادامه می‌دادند. به تعبیر دیگر، آنان فلسفه را در متن فلسفی جستجو نموده و از فرامتن، إبا داشتند. این سنت فلسفی که در حوزة تمدن اسلامی تاریخی طولانی دارد، موجب شده تا متون فلسفی و حکمی از سوانح ایام محفوظ مانده و مورد توجه حوزه‌ها و طالبان حکمت قرار گیرند. هرچند محدود ماندن به این متون، به گونه‌ای ایستایی و مانایی نیز منجر شده و پرسش‌های نامحدود فلسفی را به پرسش‌های مکرر و تاریخی محدود ساخته است. با این همه، نمی‌توان از ارزش بی‌نظیر این متون و ضرورت استمرار سنت تدریس آن غفلت ورزید.

در میان حکمای مسلمان، به شیخ الاشراق، صدرالمتألهین شیرازی، حکیم سبزواری بسیار ارج می‌نهاد و از آنان با عظمت یاد می‌کرد. مشرب فلسفی او حکمت متعالیه بود. هرچند از حکمت مشاء و إشراق نیز آگاهی داشت. در میان عرفا نیز بویژه به آثار محیی‌الدین ابن عربی و ابن ترکه اصفهانی علاقمند بود و آثار آنان و سایر عرفای بزرگ را با دقت مورد مطالعه قرار می‌داد.

با این همه، انصاف و تواضع او در امور علمی، شگفت‌انگیز بود. وقتی برای تدریس درس اسفار به ایشان اصرار می‌کردیم، با صراحت و بدون هیچ ملاحظه‌ای می‌گفت بروید خدمت آیت الله جوادی آملی. اگر ایشان بپذیرند، قطعاً بسیار بهتر از من تدریس می‌کنند. و تا وقتی که از تدریس ایشان ناامید نشد، حاضر به برقراری درس اسفار نبود.

زندگی شخصی آن مرحوم نیز آموزنده بود. او در زندگی زاهدانه زیست، بسیار قانع و به حداقل اکتفا کرده بود. هرگز شنیده نشد که گِله‌ای از سختی معیشت داشته باشد. این در حالی بود که زندگی او نشانگر رفاه مادی نبود. اما روحیة قناعت چنان در وجود وی نهادینه شده بود، که هرگز بخاطر معاش از آزادگی دست برنداشت.

امتحانات و بلایای سختی در زندگی خانوادگی پشت سر گذاشت و از روزگار جفاهای سختی دید. مرگ دختر جوان وی که در اثر کم دقتی در بیمارستان رخ داد، کمر استاد را شکست. با این همه او که قلبی به صفای آینه و دلی به زلالی آب داشت، جز شکر و حمد الهی سخنی بر زبان نیاورد.

وجود مرحوم استاد انصاری شیرازی لبریز از محبت عارفانه نسبت به أئمة معصومین علیهم السلام بود. عشق سرشار وی نسبت به مقام ولایت کلیة الهیه صاحب العصر و الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مثال‌زدنی بود. گاه به مناسبت میلاد مسعود حضرت حجت(عج)، شعر حکیم و اصولی بزرگ مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی را قرائت می‌نمود:

بی‌شاهدی و شمعی هرگز مباد جمعی

بی‌لاله شور نبود مرغان خوش‌نوا را

برهم زنید یاران این جمع بی‌صفا را

مجلس صفا ندارد بی‌یار مجلس آرا

یاد مظلومیت پیشوایان راستین و بویژه حضرت صدیقة طاهره سلام‌الله علیها قلبش را به آتش کشیده و اشکش بی‌اختیار سرازیر می‌شد.او ولایت و محبت اهل البیت علیهم‌السلام را بهترین سرمایة حیات اخروی خود می‌دانست.

سخن آخر اینکه هرچند برخی از آثار استاد به همت بعضی از تلامیذ ارجمند ایشان به چاپ رسیده و در اختیار علاقمندان قرار دارد، اما گمان می‌کنم آنچه بصورت مخطوط باقی‌مانده، نیز قابل توجه باشد. امید آنکه با تلاش گروهی از نخبگان تلامیذ ایشان، شاهد انتشار سایر آثار آن مرحوم نیز باشیم. غفر الله له و لنا. و الحمد لله رب العالمین.

مصطفی بروجردی تونس – ۱۴ر۱۰ر۱۳۹۳