عده ای قبل از ارائه مطلب علمی می خواهندخود را ارائه دهند و آیت الله انصاری شیرازی اینگونه نبودند و جلسات ایشان برای ما درس اخلاق بود ؛ ما به سفارش آیت الله جوادی آملی و اصرار ایشان به درس های آقای انصاری مشرف شدیم صرف حشر و نشر باایشان درس اخلاق بود.
در مشهد خدمت ایشان رسیدم و گفتم التماس دعا ! ایشان چنان گریه کرد که من پشیمان شدم فرمودند : من که هستم که به من می گویید التماس دعا این یعنی خالی از هوی و هوس بودن ، حتی راه رفتن ایشان برای انسان درس اخلاق است نتیجه درس و بحث ایشان این است که انسان نباید برای خود حساب و کتابی جدا باز کند دیدیم افرادی که کمی اصطلاحات آموختنئد و تفرعن وجودشان را گرفت و از خود بتی ساختند و شئوناتی برای خود قائل شدند اما آیت الله انصاری شیرازی اینگونه نبودند ایشان طائفه و سلسله ای بودند که به قول مولوی :
رگ رگست این آب شیرین و آب شور
در خلایق میرود تا نفخ صور
وقتی خدمت آیت الله انصاری می رسند و درباره علامه حسن زاده آملی سئوال می کنند ایشان می فرمایند: فهم و تدریس فصوص الحکم محیی الدین کار قلندرهاست و آیت الله حسن زاده آملی باید درس بگویید بااینکه خود ایشان مدرس فصوص و دروس عقلانی بودند و این حکایت همان کلام مولوی است که فرمود:
جان گرگان و سگان هر یک جداست
متحد جانهای شیران خداست
زمانی من از نماز آیت الله جوادی آملی بیرون آمدم و با واقعه ای مواجه شدم که تنم لرزید ظاهرا آقای انصاری شیرازی با آیت الله جوادی کاری داشتند و محافظ های ایشان نابخردانه جلوی ایشان را گرفته بودند و چه بود ، من با خود گفتم اگر آیت الله جوادی آملی این صحنه را ببیند سکته می کند این خالی از هوی بودن است و این برای ما درس اخلاق بود .