آیت الله شیخ یحیی انصاری شیرازی رضوان الله تعالی علیه

طبقه بندی موضوعی

نحوه آشنایی

سابقه آشنایی بنده با آیت الله انصاری شیرازی  متجاوز از بیست سال است ، می خواستم درس فلسفه ای بخوانم که انسان پرور باشد ، از دوستان سوال کردم و  ایشان را معرفی کردند و در اولین جلسه ای که ایشان را دیدم شیفته شخصیت عظیم ایشان شدم و با دیدن چهره ایشان و نحوه درس دادن ایشان شیفته و مرید  وی شدم  و سالیانی اسفار ملاصدرا  را در محضر استاد تلمذ کردم .



 روش تدریس فلسفه و نگاه ایشان به حکمت صدرایی

 نسبت به فلسفه دیدگاه های مختلفی در حوزه وجود داشت عده ای مخالف  فلسفه بودند و فیلسوفان را متهم به کفر می نمودند و دید خوبی نسبت به فلسفه نداشتند آیت الله انصاری شیرازی از طرفدران حکمت متعالیه بودند وهستند  است و عرفان ایشان با فقه منطبق است استاد می فرمودند : نهایت فقه عرفان است و کسی که فقیه واقعی است عارف است مجتهد و فقیه راستین به کمال معرفت می رسد بر همین اساس آیت الله انصاری شیرازی از جمله ارادتمندان واقعی ملاصدرا بودند  و ایشان ملاصدرا را یک اسلام شناس واقعی می دانستند ،روش درس ایشان هم بر اساس عرفان حقیقی شیعی بود و سعی می کردند فلسفه را در حاله ای از نور عرفان واقعی بپوشند و اصطلاحات صرف نباشد. خیلی ها درس فلسفه می رفتند  اما ما در دروس حضرت استاد دو درس می گرفتیم  فلسفه و اخلاق خود ایشان به عنوان یک ماده درسی بودند ایشان آیینه تمام نمای علامه طباطبایی بودند .


دیدگاه معاصرین علما درباره ایشان

وقتی در محضر آیت الله مصباح یزدی نامی از استاد انصاری شیرازی برده شد و به نیکی از ایشان یاد کردند . منزل استاد فراوان می رفتم نشد به منزل ایشان رفته باشم و ایشان در باز نکند وقتی به منزل  رسیدم و در زدم آیت الله مصباح آنجا بودند و زمان دیگری هم آیت الله بهجت آنجا تشریف داشتند  البته مطالب چندانی ازاین جلسات به یاد ندارم  اما در این اواخر حدود هفت هشت ماه پیش قرار بود آیت الله خامنه ای به منزل ایشان تشریف بیاورند و آیت الله انصاری دستور دادند حتما بمانید و رهبر انقلاب به اتاق علامه تشریف  آوردند و خطاب به  آقای انصاری شیرازی فرمودند : من خیلی محتاج دعاهای شما و امثال هستم و شخص شما خیلی برای من دعا کنید .


گریه های عارفانه ایشان و سرّ این گریه ها

ایشان تاج البکائین بودند و هستند و گریه های عارفانه ایشان زبان زد خاص  عام است گاهی ایشان را به کهک می بردم و در محلی بین راه اطراق می کردیم و در بین راه  گله گوسفندی می دیدم و توقف می کردم و گفتم ببینید چگونه این بره ها ها از مادرانشان شیر می خورند و ایشان گریه می کردند و می گفتند ببینید چه مهری بین این فرزند و مادر برقرار است و به باطن عالم منصرف می شدند،  ایشان عرفان خود را مخفی می کردند و می گفتند ای کاش ما هم مادری داشتیم و مسئله را اینگونه می پیچاندند .

باز زمانی به منزل ایشان رفتم و دیدم گریه می کنند گفتم چرا گریه می کنید و می فرمودند :  مادرم به من می گفت یحیی تو شانس نداری و من به بد شانسی خودم گریه می کردم و ایشان احساس عمیقی داشت و همه امور را را توحیدی می دیدند و در مشهد الرضا می فرمودند : من طواف کوی یار می کنم و اشک از چشمان ایشان اشک ترشح نمی کرد بلکه اشک می فشاند  و سر مطلب نگاهی توحیدی ایشان به عالم بود و همه چیز را در حلقه توحید می دید و خود به خود نازکی دل پیدا می شد .


اشعار مثنوی و گریه ها استاد

 در جلسات خصوصی اشعار مثنوی را برای صدای خوش برای ایشان می خواندم و ایشان در حین خواندن من گریه می کردند زمانی ایشان قسمتی از کتاب را مشخص کرده بودند و گفتند اینجا را قسمت را بخوان ماجرا روباه و شیر و گرگ بود مولوی می خواهد بگوید بنده نباید خود را ببیند و شیر را محضر جبروت خدا دانسته است و گرگ را نفس اماره انسان خوانده است زمان که این اشعار را برای ایشان می خواندم به صورت زدند و گفتند گرگ پیر منم و گریه می کردند تا حدی که نگران شدم . ایشان بسیار با مثنوی مانوس بودند . ایشان مخصوصا دو بیتی ها بابا طاهر را خیلی دوست داشتند و گاهی که به سبک دشتی برای ایشان می خواندم گریه های عجیبی می کردند و حتی این اواخر که نمی توانستند حرف بزنند باز هم می خواندم و ایشان گریه می کردند و ایسان یک عارف محض بودند .

 کراماتی از ایشان  


طی الارض

 ایشان اهل ابراز کشف  کرامت نبودند و این مسائل ارائه شده مطالبی است که ازقرائن و شواهد فهمیده ام مرز عرفان وخرافه باید مشخص شود زمانی از ایشان سئوال کردم آیا شما طی الارض  دارید؟ ایشان جواب نداند و بسیار ناراحت شدند و گفتند اصلا سئوال خوبی نکردید طی الارض مسائلی بود که شاگردان دسته چندم اهل بیت داشتند و شما به سراغ وادی معرفت بروید و این امور چیزی نیست و کدام مشکل جامعه را حل می کند ؛ حرکت کنید و به اوج برسید اما من خودم در سفری که در محضر استاد بودم  این مطلب را از ایشان دیده ام


علم به ضمائر افراد

یکی از دوستان روحانی که از شاگردان ایشان بود و بسیار شیک پوش بودند و هستند می فرمود در انتهای درس ایشان نشسته بودم و بنده خدایی در کنار من نشسته بود که لباس ژولیده و کثیفی بر تن داشتند و حس خوبیبه او نداشتم ناگهان در وسط درس استاد بدون مقدمه فرمودند : شما به لباس مردم چکار دارید هر کس یک طوری است و از این قبیل مطالب از ایشان فراوان به خاطر دارم .


عشق اهل بیت

ایشان تنها با اتوبوس به مشهد الرضا مشرف می شدند و وقتی وسیله بهتری برای ایشان مهیا می کردیم قبول نمی کردند و می فرمودند : می خواهم آنطوری که زواران امام رضا می روند به زیارت امام بروم و هر سال هم اینکار را تکرار می کردند


دیدن آقا اوجب واجبات است

 ایشان در راس انقلابیون قرار دارند و اوج ارادت ایشان به آقا در همین سفر اخیر کاملا مشهود بود زمانی که رهبر انقلاب به قم تشریف آوردند ایشان نمی توانستند از جای خود بلند شوند و با زحمت ایشان را از زیر زمین به حیاط بردیم و می فرمود: دیدن آقا واجب است و دیدار ایشان را از اوجب واجبات می دانم ایشان نائب امام زمان هستند .


افقه  فقها و اعلم علما

 زمانی من و بعض دوستان خدمت یکی از علمای بزرگ بودم  و راضی نبودند نام ایشان برده شود  ایشان نسبت به آیت الله انصاری شیرازی می فرمودند : آیت الله انصاری شیرازی اعلم علما و افقه فقها در مسائل فقهی است . 

منبع: یادداشت ها و مصاحبه های یک خبرنگار